مانی مانی ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه سن داره

مانی ، زندگی ِ مامانی و بابایی

تولد مامانی شهریور ۹۸

سلام دلبرای مامان ❤❤ دیشب تفلد مامانی بود و بابایی مثل همیشه  زحمت کشید وبا محبتهاش منو شرمنده کرد. دیشب خانواده عمو حامد و عمو وحید هم حونه ی ما بودن و دور هم تولد مامان رو جشن  گرفتیم .البته چون محرم بود و فردای عاشورا فقط کیک خوردیم و دور هم بودیم .😎 اولین تولد مامانی بود که داداشی توش حضور داشت و تو بغلم بود .چون پارسالم بود ولی تو دل مامانی . مانی جونم ، ماهورم  عاشقتونم مامانی ❤ امیدوارم سالیان سال کنار هم ۴ تایی تولدامونو جشن بگیریم . ای جااانم گلهای مامان . ماشاالله .❤ شماها بهترین هدیه اید .😘😘😘...
21 شهريور 1398

عاشورای۹۸

سلام سلام سلام صبح ساعت ۱۰ دیدم اومدی بالای سرم و میگی مامانی بیدارشو میخوایم بریم هییت، بیدارشو مامانی چقد تنبلی همش میخوابی😳😳😳🤓🤓منم با صدای قشنگت بیدار شدم و همزمان ماهور کوچولو هم بیدار شد .یکم تو تخت باهاش بازی کردی و بعدش پاشدیم و صبحانه خوردیم با بابایی جون و باهم رفتیم بیرون .ماشین رو جلوی کوچه فرمانداری پارک کردیم و رفتیم سمت میدان امام . تو مسیر شما زنجیر خواستی و برات زنجیر گرفتم و سر پاساژ لطافت رفتی تو هییت و زنجیر زدی .من و بابایی هم کلی دورت گشتیم .من که حض میکردم .اونقدم تو جوش قرار گرفتی دور میدون ازت خواهش کردم بیای بیرون از هیئت چونکه تموم شده بود و خیلی شلوغ پلوغ بود . داداشی هم توی کالسکه بود و بابایی هدایت کالسکه رو...
21 شهريور 1398
1